تقدیم به مرحوم احمد شاملو
دهانم را می بویند
مبادا تو را خوانده باشم
دلم را می جویند
مبادا بسته باشد به تو
روزگار نازنینی ست ،غریب!
در این بن بست کج و پیچ
راست می گفتی :
عشق را تازیانه می زنند با
کنده و ساطور
و دیگر کسی لبش را جراحی نمی کند
برای خندیدن ....
روزگار ،نازنینی ست غریب ......
شعرم را می بویند
مبادا
شرابی مردافکن
مستش کرده باشد
هنوز هم
تقوای خاک و آب را
باور ندارند
بعد از تو ....
هر روز
نگهبان عبوس رنج خویش ایم
در آستانه ی غربت این خاک ....
شاملو را
در پستوی این شعر
نهان باید کرد ...
|