مراقب باشید به لجبازی با یکی، سکه تان را در کلاه دیگری نیاندازید!!! |
دو گدا در خیابانی نزدیک واتیکان کنار هم نشسته بودند. یکی صلیب گذاشته
بود و دیگری الله... مردم زیادی که از آنجا رد می شدند، به هر دو
نگاه می کردند و فقط در کلاه اونی که پشت صلیب نشسته بود پول میانداختند.
کشیشی از آنجا می گذشت، مدتی ایستاد و دید که مردم فقط به گدایی که صلیب دارد پول می دهند و هیچ کس به
گدای پشت الله چیزی نمی دهد. رفت
جلو و گفت: رفیق بیچاره من، متوجه نیستی؟ اینجا مرکز مذهب کاتولیک است.
پس مردم به تو که الله گذاشتی پول نمی دهند، به خصوص که درست
نشستی کنار یه گدای دیگری که صلیب دارد. در واقع از روی لجبازی هم که
باشد مردم به اون یکی پول میدهند نه تو.
گدای پشت الله بعد از شنیدن حرفهای کشیش رو کرد به گدای پشت صلیب
و گفت: هی "اسدالله" نگاه کن کی اومده به ما بازاریابی یاد بده؟
|
|
|
واقعیت جالب !!! |
شكار ميمون زنده بخاطر چابكي و سرعت عمل جانور بسيار مشكل است. يكي از روشهاي
شكار ميمون در آفريقا اين است كه شكارچي به محل اقامت ميمونها مي رود و بدون توجه به
آنها در سوراخ كوچكي در يك سنگ بزرگ مقداري خوراكي مي ريزد و دور مي شود ميمونهاي
گرسنه و كنجكاو دستشان را به درون سوراخ مي برند و خوراكيها را در مشت خود مي ريزند
اما دهانه سوراخ كوچكتر از آن است كه مشت ميمون از آن خارج شود. ميمون وحشت زده
مي شود و تقلا مي كند تا خسته شود اما هرگز مشت بسته خود را باز نمي كند تا رها شود.
ذهن انسان هم گاه مانند مشت بسته ميمون است،تقلا مي كند و بي تاب مي شود و روي
يك مسئله قفل مي شود در حالي كه چاره در رها كردن و آزادي از قيد و بندهاي ذهن است
|
|
|
جملات گران تر از گنج |
خدا کنه هیچوقت “هست” های کسی نشه “بود” …
.
.
هیچ زخمی خوب نمیشه ، یا جاش میمونه یا یادش …
.
.
“زنها” تنهاییشان را گریه می کنند و “مردها” گریه هایشان را تنهایی …
.
.
مادرم …
قدمهایت را بر روی چشمانم بگذار تا چشمانم بهشت را نظاره کنند …
.
.
و روزگار چه بیرحمانه بی رضایتِ ما میگذرد و تنها این گَردِ پیری ست ، تاوان این گذران اجباری …
.
.
از زندگی آموختم که به هیچ عنوان برای کسی تکرار نشوم …
.
.
مرد کسی نیست که گریه نکند !
مرد کسی است که به گریه نندازد …
.
.
هیچ جای دنیا امنیتی دست های پدر و مادر رو نداره !
.
.
کاش هیچوقت آرزو نمی کردم که کفش های مادرم اندازه ام شود !
.
.
کاش زندگی هم دکمه پاور داشت !
.
.
همیشه با اونی باش که باعث بشه حس کنی بهترینی …
.
.
کاش هیچوقت بزرگ نمیشدم تا برای همیشه در آغوش مادرم جا می گرفتم !
.
.
از تمام دلتنگی ها ، از اشک ها و شکایت ها که بگذریم باید اعتراف کنم مادرم که میخندد خوشبختم !
.
.
همه ی موجودات زنده بعد از مرگشون فاسد میشن و خیلی از آدما قبل از مرگشون …
.
.
موندنی با لگد نمیره ، رفتنی با خواهش نمیمونه …
.
.
آدم یک “بودن” است و انسان یک “شدن” …
.
.
کسانیکه قدر دستان نوازشگر را ندانند ، عاقبت پاهای لگدکوب را می بوسند …
.
.
شاید قانون دنیا همین باشد ، من صاحب آرزویی باشم که شیرینی تعبیرش از آن دیگریست …
.
.
.
از یه جایی به بعد دیگه بزرگ نمیشی، پیر میشی …
از یه جایی به بعد دیگه خسته نمیشی ، میبُری …
از یه جایی به بعد هم دیگه تکراری نیستی ، زیادی ای
|
جمعه 9 فروردين 1392برچسب:اشعار زیبا ,بهترین جملات زیبا,جملات عاشقانه,زیبا ترین ها,عاشقانه ها,عاشقانه ها ,دخترانه,اشک,باران,دختر,
|
|
|
|
دوست داری بدونی چقدر عاشقی؟ |
یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیرتکراری برای
ابراز عشق ، بیان کنید؟
برخی از دانش آموزان گفتند :
با بخشیدن،عشقشان را معنا می کنند. برخی «دادن گل و هدیه» و «حرف های دلنشین» را
راه بیان عشق عنوان کردند. شماری دیگر هم گفتند «با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از
خوشبختی» را راه بیان عشق می دانند.
در آن بین ، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند
داستان کوتاهی تعریف کرد: یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند طبق
معمول برای تحقیق به جنگل رفتند. آنان وقتی به بالای تپّه رسیدند درجا میخکوب شدند.
یک ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود. شوهر،تفنگ شکاری به
همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود..
رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر، جرات کوچک ترین حرکتی نداشتند. ببر، آرام به
طرف آنان حرکت کرد. همان
لحظه، مرد زیست شناس فریادزنان فرار کرد و همسرش را تنها گذاشت.
بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه های
مرد جوان به گوش زن رسید. ببر رفت و زن زنده ماند.
داستان به اینجا که رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد.
راوی اما پرسید : آیا می دانید آن مرد در لحظه های آخر زندگی اش چه فریاد می زد؟
بچه ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است!
راوی جواب داد: نه، آخرین حرف مرد این بود که «عزیزم ، تو بهترین مونسم بودی.از پسرمان
خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود.
قطره های بلورین اشک، صورت راوی را خیس کرده بود که ادامه داد: همه زیست شناسان می
دانند ببر فقط به کسی حمله می کند که حرکتی انجام می دهد و یا فرار می کند. پدر من در
آن لحظه وحشتناک ، با فدا کردن جانش پیش مرگ مادرم شد و او را نجات داد. این صادقانه
ترین و بی ریاترین ترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود.
|
جمعه 9 فروردين 1392برچسب:اشعار زیبا ,بهترین جملات زیبا,جملات عاشقانه,زیبا ترین ها,عاشقانه ها,عاشقانه ها ,دخترانه,اشک,باران,دختر,
|
|
|
|
بارانی |
خيلي وقته ديگه بارون نزده
رنگ عشق به اين خيابون نزده
خيلي وقته ابري پرپر نشده
دل آسمون سبك تر نشده
مه سرد رو تن پنجره ها
مثل بغض توي سينه ي منه
ابر چشمام پر اشكه اي خدا
وقتشه دوباره بارون بزنه
خيلي وقته كه دلم براي تو تنگ شده
قلبم از دوري تو بد جوري دلتنگ شده
بعد تو هيچ چيزي دوست داشتني نيست
كوه غصه از دلم رفتني نيست
حرف عشق تو رو من با كي بگم؟
همه حرفها كه آخه گفتني نيست
خيلي وقته كه دلم براي تو تنگ شده
قلبم از دوري تو بدجوري دلتنگ شده
|
جمعه 9 فروردين 1392برچسب:اشعار زیبا ,بهترین جملات زیبا,جملات عاشقانه,زیبا ترین ها,عاشقانه ها,عاشقانه ها ,دخترانه,اشک,باران,دختر,
|
|
|
|
وای باران باران |
شیشه ی پنجره را بَاران شست.
از دل من اما ،
چه کسی نقش تو را خواهد شست؟
آسمان سربی رنگ ،
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ.
می پرد مرغ نگاهم تا دور
وای باران باران
پرمرغان نگاهم را شست.
«حمید مصدق»
|
جمعه 9 فروردين 1392برچسب:اشعار زیبا ,بهترین جملات زیبا,جملات عاشقانه,زیبا ترین ها,عاشقانه ها,عاشقانه ها ,دخترانه,اشک,باران,,
|
|
|
|
قرار باران |
دیشب باران قرار با پنجره داشت
دیشب باران قرار با پنجره داشت
روبوسی آبدار با پنجره داشت
یکریز به گوش پنجره پچ پچ کرد
چک چک، چک چک... چکار با پنجره داشت؟
|
جمعه 9 فروردين 1392برچسب:اشعار زیبا ,بهترین جملات زیبا,جملات عاشقانه,زیبا ترین ها,عاشقانه ها,عاشقانه ها ,دخترانه,اشک,باران,,
|
|
|
|
موضوع انشا |
موضوع انشا : خوش بختی …
به نام خدا
خوش بختی یعنی قلب پدر و مادرت بتپد …
پایان !!!
|
جمعه 9 فروردين 1392برچسب:اشعار زیبا ,بهترین جملات زیبا,جملات عاشقانه,زیبا ترین ها,عاشقانه ها,عاشقانه ها ,دخترانه,اشک,باران,,
|
|
|
|
هرکجا میخواهی برو... |
سالها رفت و هنوز
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟
صبح تا نیمه ی شب منتظری
همه جا می نگری
گاه با ماه سخن می گویی
گاه با رهگذران،خبر گمشده ای می جویی
راستی گمشده ات کیست؟
کجاست؟
صدفی در دریا است؟
نوری از روزنه فرداهاست
یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست...؟
|
جمعه 9 فروردين 1392برچسب:اشعار زیبا ,بهترین جملات زیبا,جملات عاشقانه,زیبا ترین ها,عاشقانه ها,عاشقانه ها ,دخترانه,اشک,باران,,
|
|
|
|
لباس نو |
نه هوای تازه و نه لباس نو می خوام
هفت سین من تویی من فقط تو رو می خوام
دلم امشب از خدا جز تو هیچی نمی خواد
کاش یکی ما دو تا رو با هم آشتی می داد
شب عیدی آسمون وقتی که می باره
بیشتر از شبای پیش عطر قرآن داره
ببین امشب قلبم مث آینه روشنه
آینه زلال من دیدنت عید منه
سال نو یعنی تو وقتی از در تو میای
نذر کردم امشب سفره چیدم که بیای
شادی از تقویمم بی تو رفت و برنگشت
انتظارت منو کشت توی سالی که گذشت
|
جمعه 9 فروردين 1392برچسب:اشعار زیبا ,بهترین جملات زیبا,جملات عاشقانه,زیبا ترین ها,عاشقانه ها,عاشقانه ها ,دخترانه,اشک,باران,,
|
|
|
|
مرا نگاه کن |
مرا نگاه کن ببین چه انتظاری به روی پلکهایم خانه کرده است .
غم را از چشمانم فقط تو میتوانی بخوانی
خود را به ندانستن نزن - می دانم که میدانی غصه در دلم خانه کرده است
نمیخواهم غصه ام را بخوری اما قصه ام را بدان
|
|
|
قدم زدن ممنوع |
قدم نزن
اين جا....
این شعـــر ها ، آن قدر بارانی اند
که می ترســم تمام لحظه هایتـــ خیس شوند…!
|
|
|
بغض سایه |
گاهی دلم می خواد
وقتی بغض می کنم
خدا از آسمون به زمین بیاد !
اشکامو پاک کنه ،دستامو بگیره
و آروم بگه :اینجا آدم ها اذیتت می کنن ؟!!
بیـــــــا بــــــــــريم |
|
|
|
|