زیــبا برقـــص |
شــــــــــــــــــــــاید این زندگــــی ؛ آن جشـــنی نباشد که آرزویـــش را داشتــــی . . . . ، ولـی حالا که به آن دعـــوت شدی ؛ تا می تــوانی زیــبا برقـــص . . . . !!!

|
|
|
حاضر جواب |

ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﻪ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯾﯽ ﻭﺍﺳﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻏﺬﺍ ﻣﯿﺮﻩ ﺳﻠﻒ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩﻭﻟﯽ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﻣﯿﺮﻩ ﺳﺮ ﻣﯿﺰ ﺍﺳﺎﺗﯿﺪ ﻭ ﺭﻭﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻣﯿﺸﯿﻨﻪ ﻭﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺑﻪ ﻏﺬﺍ ﺧﻮﺭﺩﻥ . ﺍﺳﺘﺎﺩ تا
ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﺭﻭ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﻣﯿﺸﻪ ﻭ ﻣﯿﮕﻪ:ﮔﺎﻭﻫﺎ ﺑﺎ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﻫﺎ ﺗﻮ ﯾﻪ ﺟﺎ ﻏﺬﺍ ﻧﻤﯿﺨﻮﺭﻥﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﻧﺴﺮﺩ ﻣﯿﮕﻪ : ﺑﻠﻪ ﺩﺭﺳﺘﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﻨﻢ ﭘﺮﻭﺍﺯﻣﯿﮑﻨﻢ ﻭ ﻣﯿﺮﻡ ﯾﻪ ﺟﺎ
ﺩﯾﮕﻪ ﻣﯿﺸﯿﻨﻢ ! ﺍﺳﺘﺎﺩ ﮐﻪ ﺷﺪﯾﺪﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯼ ﺣﺎﺿﺮ ﺟﻮﺍﺏ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﻣﯿﺸﻪ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ ﻣﻮﻗﻊ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺑﺰﻧﻪ ﺩﻫﻦ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﺭﻭ ﺳﺮﻭﯾﺲ ﮐﻨﻪ ! ﺳﺮ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﻌﺪ
ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻭﺭﻗﻪ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﺭﻭ ﺗﺼﺤﯿﺢ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﯿﺸﻪ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﻣﯿﺘﻮﻧﻪ ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﺩﺭﺳﻮ ﭘﺎﺱ ﮐﻨﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﺶ ﻣﯿﮕﻪ : ﯾﻪ ﺳﻮﺍﻝ ﻣﯿﭙﺮﺳﻢ ﺍﮔﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﻨﻄﻘﯽ ﺑﺪﯼ ﻧﻤﺮﻩ ﺗﻮ
ﻣﯿﺪﻡ.ﻭ ﺳﻮﺍﻝ ﺍﯾﻨﻪ : ﺗﻮ ﯾﻪ ﮐﯿﺴﻪ ﭘﻮﻝ ﻭ ﺗﻮ ﯾﻪ ﮐﯿﺴﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﻋﻘﻞ ﻭ ﺷﻌﻮﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻩ ﺗﻮ ﮐﺪﻭﻣﻮ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﮐﯿﺴﻪ ﭘﺮ ﭘﻮﻝ ! ﺍﺳﺘﺎﺩ : ﻭﻟﯽ ﻣﻦ ﻋﻘﻞ ﻭ ﺷﻌﻮﺭ ﻭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ
ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻬﻤﺘﺮ ﺍﺯ ﭘﻮﻟﻪ!ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ: ﺑﻠﻪ ﺩﻗﯿﻘﺎ ! ﭼﻮﻥ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﭼﯿﺰﯾﻮ ﻭﺭﻣﯿﺪﺍﺭﻩ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﺭﻩ ! ﺍﺳﺘﺎﺩ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺧﻮﻧﺶ ﺑﻪ ﺟﻮﺵ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﭘﺎﯼ ﺑﺮﮔﻪ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﻣﯿﻨﻮﯾﺴﻪ " ﮔﺎﻭ
ﻭ ﺑﺮﮔﻪ ﺭﻭ ﻣﯿﺪﻩ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ . ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﺑﺮﮔﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﻪ ﺍﺯ ﮐﻼﺱ ﻣﯿﺮﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ وﻟﯽ ﭼﻨﺪ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻌﺪ ﻣﯿﺎﺩ ﺗﻮ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﺎﺩﺵ ﻣﯿﮕﻪ : ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺷﻤﺎ ﭘﺎﯼ ﺑﺮﮔﻪ ﻣﻦ
ﺍﻣﻀﺎﺗﻮﻧﻮ ﺯﺩﯾﻦ ﻭﻟﯽ ﻧﻤﺮﻩ ﻣﻨﻮ ﯾﺎﺩﺗﻮﻥ ﺭﻓﺖ ﺑﻨﻮﯾﺴﯽ
|
|
|
I LOVE MY LOVE |
I was lonely and scared I asked God for an angel and he sent me something even better he sent me you.
تنها و وحشت زده بودم
از خدا طلب فرشته ای کردم
و برایم چیزی حتی بهتر از فرشته فرستاد
خدا برایم تو را فرستاد
  
I was lonely and scared I asked God for an angel and he sent me something even better he sent me you.
تنها و وحشت زده بودم
از خدا طلب فرشته ای کردم
و برایم چیزی حتی بهتر از فرشته فرستاد
خدا برایم تو را فرستاد

Only The Open Heart recivers Love
Only The Open Mind Recivers Wisdou
Only The Open Hand Recivers Gift
And Oly The Cute Ones Recivere Massages From Me . . .
فقط اونائی که قلب بزرگی دارن عشق رو دریافت میکنند
فقط اونائی که روشن فکر هستند ، عقل و خرد رو دریافت میکنند
فقط اونائی که دست و دل بازند هدیه رو دریافت میکنند
و اونی که با مزه هست این پیغام من رو دریافت میکنه . . . !

Time will make you forget me but time will make me love you more than before.
زمان باعث می شود من را فراموش کنی
اما با گذشت زمان من بیشتر از قبل دوستت خواهم داشت
Sometimes it’s hard to love someone because you’re so afraid of losing them.
گاهی اوقات دوست داشتن کسی سخت است
از ترس اینکه که مبادا از دستش بدهی

if it’s wrong to love you, then my heart just wont let me be right
اگر دوست داشتن تو اشتباه است
قلبم هرگز نمی گذارد از این اشتباه در بیایم
|
پنج شنبه 27 تير 1392برچسب:دخترانه,برای دختر خانم ها,فقط دخترا,دخترها,دوستت دارم دختر,دختر,عکس دخترانه,عکس ,جملات انگیلیسی, جملات عاشقانه ی انگلیسی , جملات احساسی انگلیسی , انگلیسی , عاشقانه های خارجی , دختر,عاشقانه ها,
|
|
|
|
وبلاگمو عشق است ! |
عجب وبلاگی ، دم ادمینش گرم
.
.
.
.
.
دکتر شریعتی پس از خواندن این وبلاگ
|
|
|
از خانم ناهید نوری ... |
به نام خدایی که زن آفرید / حکیمانه امثال من آفرید
خدایی که اول تو را از لجن / و بعداً مرا از لجن آفرید !
برای من انواع گیسو و موی / برای تو قدری چمن آفرید !
مرا شکل طاووس کرد و تورا / شبیه بز و کرگدن آفرید !
به نام خدایی که اعجاز کرد / مرا مثل آهو ختن آفرید
تورا روز اول به همراه من / رها در بهشت عدن آفرید
ولی بعداً آمد و از روی لطف / مرا بی کس و بی وطن آفرید
خدایی که زیر سبیل شما / بلندگو به جای دهن آفرید !
وزیر و وکیل و رئیس ات نمود / مرا خانه داری خفن آفرید
برای تو یک عالمه کِیْسِ خوب / شراره ، پری ، نسترن آفرید
برای من اما فقط یک نفر / "براد پیت من" را" حَسَنْ" آفرید !
برایم لباس عروسی کشید / و عمری مرا در کفن آفرید
به نام خدایی که سهم تو را / مساوی تر از سهم من آفرید
پاسخ دندان شکن از نادر جدیدی :
به نام خداوند مردآفرین / که بر حسن صنعش هزار آفرین
خدایی که از گِل مرا خلق کرد / چنین عاقل و بالغ و نازنین
خدایی که مردی چو من آفرید / و شد نام وی احسنالخالقین
پس از آفرینش به من هدیه داد / مکانی درون بهشت برین
خدایی که از بس مرا خوب ساخت / ندارم نیازی به لاک، همچنین
رژ و ریمل و خط چشم و کرم / تو زیباییام را طبیعی ببین
دماغ و فک و گونهام کار اوست / نه کار پزشک و پروتز، همین !
نداده مرا عشوه و مکر و ناز / نداده دم مشک من اشک و فین!
مرا ساده و بیریا آفرید / جدا از حسادت و بیخشم و کین
زنی از همین سادگی سود برد / به من گفت از آن سیب قرمز بچین
من ساده چیدم از آن تک درخت / و دادم به او سیب چون انگبین
چو وارد نبودم به دوز و کلک / من افتادم از آسمان بر زمین
و البته در این مرا پند بود / که ای مرد پاکیزه و مهجبین
تو حرف زنان را از آن گوش گیر / و بیرون بده حرفشان را از این
که زن از همان بدو پیدایشات / نشسته مداوم تو را در کمین
|
|
|
از روی دلتنگی ... |
سخته بگی سخته و کسی نباشه بگه چرا؟ چته؟ چی سخته؟ نترس من هستم
سخته سختیاتو تنهایی به دوش بکشی ...
سخته وقتی میدونی سختیا با بودن یکی دیگه , دیگه سختی نیست و اون نیست .
رفت
خیلی راحت رفت
صدای قلبمم نشنید صدای خورد شدنشو
شایدم چون برگای پاییزی زیر پاش بود صدا رو نشنید
شاید دلیل نشنیدنش فریاد های من بود که میگفتم نرو
شاید چون .......
شاید .......
تو بگو دلیلشو
دلیلی داری برای گفتن؟
برای رفتن . برای شکستن یه احساس . یه باوری که ترک برداشت .....
شاید ندونستن دلیلش برام بهتر باشه
شاید اگه بدونم دیگه منتظر نمونم که عقربه های ساعت بودنمو محکوم کنن
منم میرم
همونطور که از یادت رفتم
میرم تا دیگه سنگینیه بغضامو تو گلوم تحمل نکنم
تا اون همه خاطره رو به دوش نکشم . شکستم زیر این خاطره ها
میرم تا با بستن پلکام اون صورت پاکت بهم لبخند نزنه
میرم تا تو سکوتم صدات تو گوشم نپیچه
میرم تا انبوه گلای رز تو گلدون اتاقم لمس دستاتو برام یاد اوری نکنن
خداحافظ
برای همیشه
تا ابد
چقدر سخته تو چشمای کسی که قلبتو بهش دادی و به جاش یه زخم همیشگی به دلت داده ، زل بزنی و به جای
اینکه لبریز از نفرت بشی حس کنی هنوزم دیوونشی و دوستش داری
چقدر سخته که دلت بخواد سرتو باز به دیواری تکیه بدی که یه بار زیر آوار غرورش همه ی وجودت له شده
چقدر سخته که تو خیالاتت ساعت ها باهاش حرف بزنی ولی وقتی دیدیش هیچی جز سلام نتونی بگی
چقدر سخته که وقتی پشتت بهشه دونه های اشک گونه تو خیس کنه اما مجبور باشی بخندی تا نفهمه هنوز...
|
|
|
جملات گران تر از گنج |
خدا کنه هیچوقت “هست” های کسی نشه “بود” …
.
.
هیچ زخمی خوب نمیشه ، یا جاش میمونه یا یادش …
.
.
“زنها” تنهاییشان را گریه می کنند و “مردها” گریه هایشان را تنهایی …
.
.
مادرم …
قدمهایت را بر روی چشمانم بگذار تا چشمانم بهشت را نظاره کنند …
.
.
و روزگار چه بیرحمانه بی رضایتِ ما میگذرد و تنها این گَردِ پیری ست ، تاوان این گذران اجباری …
.
.
از زندگی آموختم که به هیچ عنوان برای کسی تکرار نشوم …
.
.
مرد کسی نیست که گریه نکند !
مرد کسی است که به گریه نندازد …
.
.
هیچ جای دنیا امنیتی دست های پدر و مادر رو نداره !
.
.
کاش هیچوقت آرزو نمی کردم که کفش های مادرم اندازه ام شود !
.
.
کاش زندگی هم دکمه پاور داشت !
.
.
همیشه با اونی باش که باعث بشه حس کنی بهترینی …
.
.
کاش هیچوقت بزرگ نمیشدم تا برای همیشه در آغوش مادرم جا می گرفتم !
.
.
از تمام دلتنگی ها ، از اشک ها و شکایت ها که بگذریم باید اعتراف کنم مادرم که میخندد خوشبختم !
.
.
همه ی موجودات زنده بعد از مرگشون فاسد میشن و خیلی از آدما قبل از مرگشون …
.
.
موندنی با لگد نمیره ، رفتنی با خواهش نمیمونه …
.
.
آدم یک “بودن” است و انسان یک “شدن” …
.
.
کسانیکه قدر دستان نوازشگر را ندانند ، عاقبت پاهای لگدکوب را می بوسند …
.
.
شاید قانون دنیا همین باشد ، من صاحب آرزویی باشم که شیرینی تعبیرش از آن دیگریست …
.
.
.
از یه جایی به بعد دیگه بزرگ نمیشی، پیر میشی …
از یه جایی به بعد دیگه خسته نمیشی ، میبُری …
از یه جایی به بعد هم دیگه تکراری نیستی ، زیادی ای
|
جمعه 9 فروردين 1392برچسب:اشعار زیبا ,بهترین جملات زیبا,جملات عاشقانه,زیبا ترین ها,عاشقانه ها,عاشقانه ها ,دخترانه,اشک,باران,دختر,
|
|
|
|
دوست داری بدونی چقدر عاشقی؟ |
یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیرتکراری برای
ابراز عشق ، بیان کنید؟
برخی از دانش آموزان گفتند :
با بخشیدن،عشقشان را معنا می کنند. برخی «دادن گل و هدیه» و «حرف های دلنشین» را
راه بیان عشق عنوان کردند. شماری دیگر هم گفتند «با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از
خوشبختی» را راه بیان عشق می دانند.
در آن بین ، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند
داستان کوتاهی تعریف کرد: یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند طبق
معمول برای تحقیق به جنگل رفتند. آنان وقتی به بالای تپّه رسیدند درجا میخکوب شدند.
یک ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود. شوهر،تفنگ شکاری به
همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود..
رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر، جرات کوچک ترین حرکتی نداشتند. ببر، آرام به
طرف آنان حرکت کرد. همان
لحظه، مرد زیست شناس فریادزنان فرار کرد و همسرش را تنها گذاشت.
بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه های
مرد جوان به گوش زن رسید. ببر رفت و زن زنده ماند.
داستان به اینجا که رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد.
راوی اما پرسید : آیا می دانید آن مرد در لحظه های آخر زندگی اش چه فریاد می زد؟
بچه ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است!
راوی جواب داد: نه، آخرین حرف مرد این بود که «عزیزم ، تو بهترین مونسم بودی.از پسرمان
خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود.
قطره های بلورین اشک، صورت راوی را خیس کرده بود که ادامه داد: همه زیست شناسان می
دانند ببر فقط به کسی حمله می کند که حرکتی انجام می دهد و یا فرار می کند. پدر من در
آن لحظه وحشتناک ، با فدا کردن جانش پیش مرگ مادرم شد و او را نجات داد. این صادقانه
ترین و بی ریاترین ترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود.
|
جمعه 9 فروردين 1392برچسب:اشعار زیبا ,بهترین جملات زیبا,جملات عاشقانه,زیبا ترین ها,عاشقانه ها,عاشقانه ها ,دخترانه,اشک,باران,دختر,
|
|
|
|
بارانی |
خيلي وقته ديگه بارون نزده
رنگ عشق به اين خيابون نزده
خيلي وقته ابري پرپر نشده
دل آسمون سبك تر نشده
مه سرد رو تن پنجره ها
مثل بغض توي سينه ي منه
ابر چشمام پر اشكه اي خدا
وقتشه دوباره بارون بزنه
خيلي وقته كه دلم براي تو تنگ شده
قلبم از دوري تو بد جوري دلتنگ شده
بعد تو هيچ چيزي دوست داشتني نيست
كوه غصه از دلم رفتني نيست
حرف عشق تو رو من با كي بگم؟
همه حرفها كه آخه گفتني نيست
خيلي وقته كه دلم براي تو تنگ شده
قلبم از دوري تو بدجوري دلتنگ شده
|
جمعه 9 فروردين 1392برچسب:اشعار زیبا ,بهترین جملات زیبا,جملات عاشقانه,زیبا ترین ها,عاشقانه ها,عاشقانه ها ,دخترانه,اشک,باران,دختر,
|
|
|
|
وای باران باران |
شیشه ی پنجره را بَاران شست.
از دل من اما ،
چه کسی نقش تو را خواهد شست؟
آسمان سربی رنگ ،
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ.
می پرد مرغ نگاهم تا دور
وای باران باران
پرمرغان نگاهم را شست.
«حمید مصدق»
|
جمعه 9 فروردين 1392برچسب:اشعار زیبا ,بهترین جملات زیبا,جملات عاشقانه,زیبا ترین ها,عاشقانه ها,عاشقانه ها ,دخترانه,اشک,باران,,
|
|
|
|
قرار باران |
دیشب باران قرار با پنجره داشت
دیشب باران قرار با پنجره داشت
روبوسی آبدار با پنجره داشت
یکریز به گوش پنجره پچ پچ کرد
چک چک، چک چک... چکار با پنجره داشت؟
|
جمعه 9 فروردين 1392برچسب:اشعار زیبا ,بهترین جملات زیبا,جملات عاشقانه,زیبا ترین ها,عاشقانه ها,عاشقانه ها ,دخترانه,اشک,باران,,
|
|
|
|
موضوع انشا |
موضوع انشا : خوش بختی …
به نام خدا
خوش بختی یعنی قلب پدر و مادرت بتپد …
پایان !!!
|
جمعه 9 فروردين 1392برچسب:اشعار زیبا ,بهترین جملات زیبا,جملات عاشقانه,زیبا ترین ها,عاشقانه ها,عاشقانه ها ,دخترانه,اشک,باران,,
|
|
|
|
هرکجا میخواهی برو... |
سالها رفت و هنوز
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟
صبح تا نیمه ی شب منتظری
همه جا می نگری
گاه با ماه سخن می گویی
گاه با رهگذران،خبر گمشده ای می جویی
راستی گمشده ات کیست؟
کجاست؟
صدفی در دریا است؟
نوری از روزنه فرداهاست
یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست...؟
|
جمعه 9 فروردين 1392برچسب:اشعار زیبا ,بهترین جملات زیبا,جملات عاشقانه,زیبا ترین ها,عاشقانه ها,عاشقانه ها ,دخترانه,اشک,باران,,
|
|
|
|
لباس نو |
نه هوای تازه و نه لباس نو می خوام
هفت سین من تویی من فقط تو رو می خوام
دلم امشب از خدا جز تو هیچی نمی خواد
کاش یکی ما دو تا رو با هم آشتی می داد
شب عیدی آسمون وقتی که می باره
بیشتر از شبای پیش عطر قرآن داره
ببین امشب قلبم مث آینه روشنه
آینه زلال من دیدنت عید منه
سال نو یعنی تو وقتی از در تو میای
نذر کردم امشب سفره چیدم که بیای
شادی از تقویمم بی تو رفت و برنگشت
انتظارت منو کشت توی سالی که گذشت
|
جمعه 9 فروردين 1392برچسب:اشعار زیبا ,بهترین جملات زیبا,جملات عاشقانه,زیبا ترین ها,عاشقانه ها,عاشقانه ها ,دخترانه,اشک,باران,,
|
|
|
|
وقتی که عاشق چشمات شدم |
وقتی که عاشق چشمات شدم
تازه فهمیدم که زیبایی چیست
وقتی که تورودر قلب کوچکم جادادم
تازه صدای ضربان قلبم راشنیدم
وقتی که دست دردست تونهادم
تازه معنای گرمی رادرک کردم
هرگاه به جدایی می اندیشم سایه ی مرگ
رادرکنارخودمیبینم...
|
|
|
دل من |
ای دل من
چرا صدات در نـمیــاد؟
این همه ازارت میــدن
چرا صدات در نـمیــاد؟
هر کی از راه میرسـه
یه زخمی به تو میزنـه
چرا هیچی نمیگــی ؟
چرا صدا ت در نـمیـاد؟

|
|
|
من و بارون |

قرارمان باران بود
ساعت دلدادگی
کنار عشق
یادت هست؟
من آمدم
باران هم
و رنگین کمان
برای عشق
تمام قطره هارا
در انتظارت قدم زدم
و خیابان را
تا تمام شهر به جستجوی تو بودم
تو اما نیامدی
نمی دانم اشک بود یا باران
چیزی بر گونه ام سُر می خورد
و روی کفشهایم میچکید
که میگفت
تو در خواب من جا مانده ای
و من ..
.
چشم هایم را
به ملاقات اورده بودم
همیشه ..
.
این گونه از رویای تو
تنها به خانه بر می گردم !
|
|
|
عشق ابدی |
♥♥

just 3s foreve
sara ... samaneh ..saye
on samte rastiye manama 
|
|
|
لیلی واقعی |
خدا گفت زمین سردش است . چه کسی می تواند زمین را گرم کند.؟
لیلی گفت من.
خدا شعله ای به او داد .لیلی شعله را توی سینه اش گذاشت .سینه اش آتش گرفت .خدا لبخند زد .لیلی هم.
خدا گفت شعله را خرج کن .زمینم را به آتش بکش.
لیلی خودش را به آتش کشید . خدا سوختنش را تماشا می کرد . لیلی گر می گرفت .خدا حظ می کرد .
لیلی می ترسید آتش اش تمام شود . لیلی چیزی از خدا خواست .خدا اجابت کرد .
مجنون سر رسید .مجنون هیزم آتش لیلی شد .آتش زبانه کشید .آتش ماند زمین خدا گرم شد .
خدا گفت : اگر لیلی نبود، زمین من همیشه سردش بود!
لیلی نام تمام دختران زمین است
لیلی زیر درخت انار نشست.
درخت انار عاشق شد، گل داد، سرخ سرخ.
گلها انار شد، داغ داغ، هر اناری هزار تا دانه داشت.
دانه ها عاشق بودند. دانه ها توی انار جا نمی شدند.
انار کوچک بود. دانه ها ترکیدند. انار ترک برداشت.
خون انار روی دست لیلی چکید.
لیلی انار ترک خورده را از شاخه چید. مجنون به لیلی اش رسید.
خدا گفت: راز رسیدن فقط همین بود.
کافی است انار دلت ترک بخورد.
خدا گفت لیلی یک ماجراست ، ماحرایی آکنده از من.
ماجرایی که باید بسازیش .
شیطان گفت تنها یک اتفاق است. بنشین تا بیفتد.
و لیلی هیچگاه اتفاق نیقتاد.
مجنون اما بلند شد، رفت تا لیلی را بسازد.
خدا گفت: لیلی درد است درد زادنی نو ، تولدی به دست خویشتن .
شیطان گفت: آسودگی است. خیالی است خوش.
خدا گفت: لیلی رفتن است. عبور است و رد شدن.
شیطان گفت: ماندن است و فرو رفتن در خود.
خدا گفت: لیلی جستجوست. لسلس نرسیدن است و بخشیدن.
شیطان گفت: خواستن است. گرفتن و تملک.
خدا گفت: لیلی سخت است. دیر است و دور از دست.
شیطان گفت: ساده است. همینجایی و دم دست.
و دنیا پر شد از لیل های زود. لیلی های ساده اینجایی.
لیلی های نزدیک لحظه ای.
خدا گفت: لیلی زندگی است. زیستنی از نوعی دیگر.
لیلی جاودانگی شد و شیطان دیگر نبود.
مجنون زیستنی از نوعی دیگر را برگزید و می دانست که لیلی تا ابد طول می کشد
دخترااااااااا دوستون داررررررررررررررم    
|
|
|
دیگر گریه نخواهم کرد |
دیگر گریه نخواهم کرد
دیگر برای حرف های مزه نشده اشک نمیریزم
حرف های قشنگ ادم ها حرف های قشنگی است ولی فقط حرف است!
ادم های آهنی مهربان باور ندارند آدمی را، انسان را، احساس را
باور ندارند انسان بودن یعنی تفاهم در عین تفاوت
صدای سنگین و آهنیشان
نعر و فریاد برهنه شان
در گوش انسانیت زنگ میزند
و یخ میزند احساس پاک دوست داشتن ادم آهنی مهربان
می خوابم و دعا میکنم برای دل آدم آهنی مهربانی که دوست داشتن را دوست داشت
دیگر گریه نخواهم کرد
|
|
|
دخترانه |

و من چقدر دلم می خواهد همه داستانهای پروانه ها را بدانم
که بی نهایت بار درنامه ها و شعر ها
در شعله ها سوختند
تا سند سوختن نویسنده شان باشند
پروانه ها
آخ
تصور کن
آن ها در اندیشه چیزی مبهم
که انعکاس لرزانی از حس ترس و امید را
در ذهن کوچک و رنگارنگشان می رقصاند به گلها نزدیک
میشوند
یادم می آید
روزگاری ساده لوحانه
صحرا به صحرا
و بهار به بهار
دانه دانه بنفشه های وحشی را یک دسته می کردم
عشق را چگونه می شود نوشت
در گذر این لحظات پرشتاب شبانه
که به غفلت آن سوال بی جواب گذشت
دیگر حتی فرصت دروغ هم برایم باقی نمانده است
وگرنه چشمانم را می بستم و به آوازی گوش میدادم که در آن
دلی می خواند
من تو را
او را
کسی را دوست می دارم





 


|
|
|
|
|